در آینه دیدمش،اول بار همان موقع بود. نه اینکه پشت سرم باشد
یا بغل دستم یا برابرم.....،
وقتی با اشاره نشانش دادم گفتند:خودت هستی،نمی شناسی؟
ولی من نبود.سرم را که توی آیینه تکان میدادم،ماه وستاره پولکی سبز،
پیشانی ام بر پیشانی اش تکان می خورد و جقه های سرخ اکلیلی
لپ هایم روی دماقش می افتاد،و کمان پولکی بالای ابرویم که هنوز
از لعاب به دانه ای به هم کشیده بود،
تا روی چشمهایش پایین می افتاد.
تازه او گریه می کرد.
سیخ نگاهم می کرد و اشک می ریخت.
کتاب های خود را با بازاریابی اینترنتی رایگان بخرید!
سلام....قشنگ بود...موفق باشید...
هوسم بود که یه بار چهرتو خندون ببینم
ا
یام به کاتون....
تاتا
بازم کلی فکر کردیا.
خیلی وقت بود که منتظر یه پست جدید بودم.
ژس تو هم خیلی وقت باید متظر یه کامنت از من در مورد این پست باشی.
سلام
"مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش" !!!!
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدمش بر نهاد سر به سجود
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه می و عود
خدایا !
یک بار دیگر تحربه بودن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه داشتن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره دیدن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره صبرکردن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره تجربه کردن را به من بیاموز!
اما خدایا !
..........................در این تجربه ها مرا تنها نگذار!
آنکه من در جستجوی او ز خود بیرون شدم
کس ندیدست و نبیند مثل او فرزانه ای
منتظر حضور گرم شما در وبلاگ محقرم هستم. لطفا با حضورتان این دلگرمی را به مریدتان بدهید...
یا حق
و تو آن جرعه آبی هستی
که غلامان به کبوتران دهند
ازان پیشتر
که کارد بر گلوگاهشان نهند.
ا-بامداد