یه مدتیه که هستی یه مو جود عزیزی با من یکی شده و وجود من دیگه فقط مال خودم نیست و بسته به اون وجود عزیز........
میدونی من با اون می خوابم و با اون بیدار میشم باهاش گریه میکنم ومیخندم .
میدونم که نمیتونم باورش نکنم یا اگه انکارش بکنم لبم میسوزه چی میشد اگه اونم منو باور میکرد!!.....
اگه فقط یه بار قلبم تنها واسه خودم بزنه یا محکوم میشه یا مطمئنم که تو سینه من نبوده.
کاشکی دلامون صدای همو میشنیدن تا میفهمید که به امید وصلش نشستم و دارم به حال خودم زار میزنم.
اخه میدونین هر کاری که میکنم به عشق اونه ولی احساس میکنم بالاخره به جای وصل ازش دور میشم.
به امید اونه که زنده ام وحتی اگه یه روزی اون بخواد از پیش من بره همه امیدم به اینه که دل من با یاد اون تو خاک بپوسه و خاکستر بشه............
سلام
عید رو بهتون تبریک میگم
امیدوارم که مو فق باشید
واقعا وبلاگ خوبی برای بینندگان در زمینه های مختلف طراحی کردید
فکر کنم که همه دیگه این داستان رو شنیده باشید که یه دختر توی هلند به خاطر توهین به قرآن تغییر شکل داد خوب حالا اصل ماجرا رو ببینید که چیه
ببین به بقیه هم بگو
فکر کنم که همه دیگه این داستان رو شنیده باشید که یه دختر توی هلند به خاطر توهین به قرآن تغییر شکل داد خوب حالا اصل ماجرا رو ببینید که چیه
ببین به بقیه هم بگو
سلام. شاید حق باتو باشه. اون چیزی که برات نوشتم گویا نیست. ولی برام خیلی سخته که بخوام بگم اشتباه کردم. ولی میگم اشتباه کردم. راستش از نوشته هات یه برداشت دیگه کردم. فکر کردم داری منو بازی میدی. ولی الان میدونم که چقدر بهم اهمیت میدی. و چقدر دوستم داری. بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم اگر می خوای بیشتر بدونی وقتس اومدم پیشت از من سوال کن همه چیز رو میگم. باشه خانومم؟
باشه یه جورائی راضی شدم قبولت دارم
سلام. گفته بودم که کامنتم رو ژاک کنی ولی عیب نداره بزار همون جا باشه. فکر کنم الان دیگه همه سو تفاهم ها بر طرف شده باشه.
مگه نه