موج های سنگین قیر الود به بدنه ساحل می خورد و بر می گشت تو دریا
وپف نم های اون تو ساحل می پاشید و صدای خراب شدن موج ها منگ کننده بود
و اسمان و دریا مست کرده بودند
و دل هوا به هم می خورد و دل دریا اشوب می کرد و اسمان داشت بالا می اورد
و صدای رعد مثل چک تو گوش ادم می خورد و از چشم ادم ستاره می پرید و موج ها رو سر هم سوار می شدند.
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید ازجان گذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند زگل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
سلام صنم جان
حالت چطوره؟
خوبی؟
وبلاگت خوبه ولی فاقد عکسهای جذاب است
ضمنا حجم وبلاگت را افزایش بده
ارادتمند:مهدی
سلام
خوب بود مطلبت یجور حسی بهم دست داد
به من یسر بزنید
قشنگ می نویسی
تبادل لینک؟
سلام صنم جان
حالت چطوره ؟
ممنون که به من سر زدی پاک شرمندم کردی
آسمان زیباست .دریا هم زیباست پس بیائید قدر زندگیمون را بدانیم .
بازم ممنون
مهدی
سلام. خودت رو داری زیادی در گیر میکنی! اگر یه مدت صبر کنی به نتیجه دلخواهت میرسی. موج ها برای رسیدن به ساحل همیشه تلاش میکنند و آخر به چیزی که میخواند میرسند. حتی اگر به قیمت جونشون تموم بشه
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری. به دفتر عشق هم بیا خوشحالم میکنی.. منتظرم. شاد باشی. یا حق
من شما رو به لیست دوستانم اضافه کردم
حالا نوبت شماست...
ممنون
توصیف شهر ساحلی در شب توفانی:
«موجهای سنگین قیرآلود به بدنۀ ساحلی میخورد و بر میگشت تو دریا.و پف نم آن توساحل میپاشید و صدای خراب شدن موجها منگ کننده بود و آسمـان و دریا مست کرده بودند و دل هـوا به هم میخورد و دل دریا آشوب میکرد و آسمان داشت بالا میآورد و صدای رعد مثل چک تو گوش آدم میخورد و از چشم آدم ستاره میبارید و موجها رو هم سوار میشـدنـد.
(صادق چوبک، چرا دریا توفانی شد)