عهد

غروب شد....خورشید رفت.

آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت.

ناگهان ستاره ای چشمک زد...

آفتابگردان سرش را پایین انداخت...

گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند.....!!!!!

گفتگو

غریبه در رابطه دوگانه هم دور است و هم نزدیک.
او یک چهره تام است او دوست داشتنی است،چون چهری رازدار دارد
در رابطه دو نفره، تنها زمانی به سخن رو میکنیم که توان برقراری رابطه در سکوتمان نمانده باشد، که چشم هامان دیگر چیزی برای "نگاه" کردن نداشته باشند،که لبخند ها خاموشی سبک شان را تلف کرده باشند.
ما به سخن وا داشته می شویم و اینچنین ابتذال و خستگی در هم باشی آغاز می شود.

مردم راست می گویندچون راستگویی آسان تر از دروغگویی است اما عاشق دروغ می گوید،بسیار هم می گوید ، تا معشوق "راستی"عشقش را بپذیرد .
در اینجا دشواری ستوه آورنده ای عاشق را مچاله  می کند .  از یک سو، تعهد عاشقانه ، گزاردن اصول اخلاقی را ضروری می کند و از سوی دیگر ،عشق ورزی ، یکسره بی اخلاقی است .

رو به غروب

امشب طرز لباس پوشیدنش را به خودش واگذار کرده ام

هر طور که دلش خواست می تواند به خانه بیاید

ای کاش امشب با لباس ساده.موهای پریشان و چهره ای خسته بیاید

تا خودم برای فردا شیک و ریکش کنم

آخر با هم قرار گذاشته ایم

که فردا عصر برویم و دست سحر را بگیریم و

مثل کارت پستال های قدیمی رو به غروب برویم.........

                                                                                   --رسول آبادیان--

تولد

و......

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

تولدت مبارک زوربای ایران

((دانه برفی اگر بودم

از پنجره اتاق تو پایین می امدم

تو را می دیدم

بعد از ان اب می شدم))

خوابی ندیده ام

کودکان جهان با نام من به دنیا می ایند

با نام من دروغ می گویند

با نام من چاقو می کشند

من بند نافم را

به موزه بریتانیا فروخته ام

با کشتی قراضه ای

که پهلو گرفت کنار مادرم

..............

نه. خوابی ندیده ام

شاید طرف امده و رفته است

بیهوده چرا وقت تلف کنیم

 

نامه

سلام

حال همه ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به ان شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنار زندگی می گذرم

که نه زانوی اهوی بی جفت بلرزد و

نه این دل ناماندگار بی درمان

دریا

موج های سنگین قیر الود به بدنه ساحل می خورد و بر می گشت تو دریا

وپف نم های اون تو ساحل می پاشید و صدای خراب شدن موج ها منگ کننده بود

و اسمان و دریا مست کرده بودند

و دل هوا به هم می خورد و دل دریا اشوب می کرد و اسمان داشت بالا می اورد

و صدای رعد مثل چک تو گوش ادم می خورد و از چشم ادم ستاره می پرید و موج ها رو سر هم سوار می شدند.